عقد لازم
رئیس قوه قضاییه میتواند زمانی که رای قطعی صادر شد، آراء خلاف بین شرع را رد کند تا مجددا رسیدگی شود.
اصولا جامعه قانونگذار، اغلب عقود را عقود لازم تلقی کرده است. وقتی قرارداد منعقد شد، باید تا انتهای تعهد عمل شود حتی اگر امضای جعلی شده باشد و یا حق فسخ وجود داشته باشد. اگر طرفین قرارداد فوت کنند، همچنان قرارداد پابرجاست و ورثه به عنوان قائممقام، باید به آن عمل کنند.
عقد جایز
درست برعکس عقد لازم، با اینکه قرارداد بوده و برای انعقاد نیازمند دو طرف میباشد، برای انحلال به دو طرف نیازی نیست. قانونگذار برای عقد لازم یک تبصره قرار داده است. مبحثی در قانون مدنی به نام خیارات، مربوط به اختیار فسخ معامله وجود دارد. این زمانی است که قانونگذار برای طرفین حقی قائل شده و پیش بینی کرده است که نیازی به توافق و قرارداد ندارد. مثلا پیشبینی میشود اگر قراردادی بسته شد و چک طرف مقابل تسویه نشد، فروشنده حق فسخ دارد. یا اینکه اگر خریدار روز موعود به محضر نیامد، فروشنده حق فسخ دارد. اینها شروطی هستند که در قرارداد ذکر میشود. اما خیارات در قرارداد ذکر نمیشوند.
خیار عیب
همچنین بخوانید: حقوق تجارت – قسمت اول
اصل براین است که طبق قانون، وقتی کالایی خریداری میشود، سالم باشد. ممکن است مال معیوبی را مثل خرید و فروش ماشینهای اسقاطی با توافق بخریم. ولی زمانیکه ماشینی را از یک کمپانی و یا نمایشگاه خریداری میکنیم، اصل بر سالم بودن آن است که درونی و داخلیست. بعد از خرید و عقد قرارداد یا حتی تنظیم سند، متوجه میشویم که ماشین مشکلی جدی دارد و طرف مقابل این عیب را پنهان کرده و نگفته است. اگر فرد خریدار را فریب دهد، خیار تدلیس به حساب میآید. با اینکه فروشنده خریدار را فریب نداده pr,rاست، حق فسخ در قرارداد وجود دارد.
اولین کار و بهترین راهکار، تامین دلیل طبق نظر کارشناسی است تا روند کار سریعتر پیش رفته و نیازی به دادگاه نداشته باشد. کارشناس تشخیص میدهد که در زمان تاریخ انجام معامله، عیب مورد بحث وجود داشته است. خریدار بعد از تامین دلیل، دادخواست داده و اعلام فسخ میکند. درواقع نوعی ایقاع به حساب میآید. خریدار اعلام میکند که ماشینی که در آن تاریخ به من فروخته شده، مشکل داشته پس من قرار داد را فسخ مینمایم. اگر دوطرف راضی به توافق باشند، امکان دادن تفاوت قیمت و یا تعویض جنس وجود دارد.
قانون به دو دسته عامره و تفسیری تقسیم میشود. براساس قانون عامره، نمیتوان با فرد دیوانه قرارداد بست و آن را فسخ کرد، چراکه اساسا بستن قرارداد با دیوانه باطل است. اما وقتی جنسی از شهر دیگری خریداری میشود، قرارداد منعقد شده و فرد مالک آن جنس است. اگر کالا در راه ارسال دچار عیب شود، برای خریدار این حق وجود دارد که قرارداد را فسخ نماید. با اینکه از ابتدا کالا آسیبی نداشته، ولی چون زمانیکه هنوز به دست خریدار نرسیده حادث شده، حق فسخ وجود دارد. پس خیار عیب پنهانی است.
زمان خیارات فوری بوده و فوریت آن به عرف واگذار میشود. مثلا یک سال بعد از خرید ماشین، خریدار اعتراض کند که در زمان خرید، ماشین عیبی داشته است. در اینجا به عرف نگاه میشود و اگر حتی حق با خریدار باشد، از او پذیرفته نیست.
قرار تامین دلیل
فرد نگران است که در آینده نتواند دلیلی برای خواسته خود به دادگاه ارائه نماید و دلیل از بین برود؛ پس با قرار تامین دلیل، آن را حفظ میکند. مثلا شما با ماشین در خیابان تصادف میکنید. طرف مقابل مقصر است و بیمه هم ندارد. اگر اقدام به شکایت بکنید، بسیار زمانبر است؛ همین طور قصد استفاده از ماشین خود را دارید. در این شرایط از قرار تامین دلیل استفاده میکنید. کارشناسان از ماشین بازدید کرده و خسارت وارد شده را مشخص میکنند. بعد از بازدید، میتوانید به دادگاه رفته و طبق مدارک موجود پیگیری کنید.
مثال دیگر شما با یک کارفرما قراردادی میبندید و هزینه اولیه هم دریافت میکنید. شروع به ساخت میکنید اما میان کار کارفرما اجازه ورود شما به محل را نمیدهد و نمیخواهد با شما همکاری کند. در این موقعیت، شما با جلب نظر کارشناس، تامین دلیل میکنید و آنچه انجام شده را حفظ میکنید. اگر این کار انجام نشود، کارفرما میتواند ادعا کند که کار از آنچه شما میگویید کمتر پیش رفته است. کارفرما هم اگر بخواهد با شما قطع همکاری نماید، بهترین راه تامین دلیل است.
قرار
دادگاهها به طور معمول دو تصمیم قضایی میگیرند. یکی حکم یا رای دادگاه و دیگری قرار دادگاه است که هرکدام آثاری دارد. اگر این تصمیم حکم باشد، پرونده مختومه تلقی شده و قابل بازکردن نیست مگر آنکه مرجع بالاتری این حکم را بشکند. اما قرار یک تصمیم قضایی است که قاضی در دادگاه توسط آن به نتیجهای میرسد و از آن استفاده میکند. برای مثال در امر کیفری، اگر کسی به قتل رسیده باشد، قاتل فورا اعدام نمیشود. در ابتدا برای او قرار کیفری مثلا قرار بازداشت موقت ممنوعالملاقات صادر میشود و متهم باید تحت نظر قاضی و قانون باشد. این بازداشت، تکلیفی از طرف قانون است که قاضی باید به آن عمل کند.
قرار ضامن
برای مثال شخص اتهامی دارد و از او ضامنی با جواز کسب یا فیش حقوقی خواسته میشود. این ضمانت به این دلیل است که هرموقع لازم بود، فرد حاضر شود و اگر حاضر نشد، فرد ضامن 20 روز وقت دارد تا آن شخص را معرفی کند. در صورت معرفی نکردن، مبلغی با نام وجهالکفاله تعیین میشود که از ضامن گرفته میشود. در کنار این وجه، جرم و اتهام سرجای خود قرار دارد. در واقع این ضمانت ملزم بودن متهم است. مثال دیگر اینکه سند خانهای را وثیقه قرار میدهید. اگر شخص در روز دادگاه حاضرنشد، ظرف 20 روز اگر ضامن، متهم را معرفی نکند، وثیقه به نفع دولت ضبط میشود و اصل اتهام نیز سرجای خود باقی است. این قرار همان قول و تعهد به قاضی است. در واقع شخص ضامن متعهد میشود تا متهم را در زمان مشخص معرفی کند. برای مثال فرد پشت تعدادی چک را امضا کرده است. اگر صاحب چک نتوانست مبلغ را پرداخت کند، تمام مبلغ از شخصی که امضا کرده گرفته میشود. و یا مثلا ضامنهایی که برای وام بانکی ضمانت میکنند، اگر شخص اقساط خود را پرداخت نکند، بانک این اقساط را از ضامن دریافت میکند. حتی اگر به فرض مبلغ وام یک میلیون تومان است و 5 نفر ضامن وام هستند، هر 5 نفر باهم ضامن این مبلغ هستند. این به این معنا نیست که طلبکار از ضامنها پنج میلیون دریافت میکند. بلکه از یکی از ضامنها به حق خود میرسد. برای مثال اگر ضامنی فوت کرد، به جای اینکه به سراغ ورثه آن شخص برود، به سراغ ضامن بعدی که حاضر است رفته تا زودتر به حق خود برسد. فرد طلبکار میتواند تمامی ضامنها را طرف دعوی قرار دهد، اما زمان اجرا سراغ یک نفر برود.
کانون کارشناسان در رشتههای مختلف کارشناس دارد و قاضی میتواند از این مرجع، کارشناس انتخاب نماید. اتحادیهها به عنوان کارشناس رسمی شمرده نمیشوند. قاضی مثلا در شهرستانها که دسترسی به کارشناس ندارد، از خبره استفاده میکند. این خبره میتواند یک هیئت چند نفره باشد. برای مثال ماشین شما بیمه بدنه دارد. ماشین شما آسیب میبیند و به بیمه مراجعه میکنید. کارشناس خسارتی را به شکل مقطوع تعیین میکند. در اینجا میشود با تامین دلیل و جلب نظر کارشناس، مبلغ خسارت را به طور کامل بگیریم. به این شکل که خسارت تعیین شده را دریافت کنید و مازاد آن را به مراجع قضایی درخواست دهید.
یا در زندگی آپارتمان نشینی، رطوبت طبقه بالا به واحد شما سرایت کرده، درحال تخریب سقف است اما همسایه قبول نمیکند. در اینجا از قرار تامین با جلب نظر کارشناس استفاده میکنید. سپس میتوانید با هزینه خود، تعمیرات را انجام دهید و بعد از آن علیه همسایه متخلف دادخواست دهید.
شما معاملهای با شرکتی انجام دادهاید. مالی را به شکل غیرحضوری خرید کردهاید و وارد سیستم شرکت شده است. میتوانید قبل از اینکه شرکت متوجه شود، میتوانید قبل از اینکه شرکت متوجه شود تقاضای تامین دلیل کنید و کارشناس تحت نظر قانون اسناد و مدارک را بررسی و صورت جلسه کند که طبق مدارک خود شرکت، خریدی در تاریخ مشخص انجام شده است. این تامین دلیل، سند شما را حفظ میکند و میتوانید دادخواست خود را مطرح کنید.
زمانی شما تنها دلیلی که دارید شهادت شخصی است که امکان دارد فوت شود. وقتی دادگاه به شهادت شهود استناد میکند، ابتدا باید قرار استمساع شهادت شهود را صادر نماید. به این شکل، دادگاه خود را مکلف میکند که از شهود شما تحقیق به عمل آورد. این امری زمانبر است و ممکن است دلیل خود را از دست بدهید. در این زمان میتوانید از تامین دلیل استفاده کنید و از شهودتان به شکل فوری استمتاع شهادت شود تا اگر شخص فوت کرد، سند ادعای شما از بین نرود.
همچنین بخوانید: حقوق تجارت – قسمت دوم
خیار غبن
به معنای مغموم شدن در معامله است که قانون بدون در نظر گرفتن قرارداد، این خیار را پیشبینی کرده و دوطرفه است. به این شکل که وقتی مالی را میخریم یا میفروشیم، به قیمت باشد. مثلا فروشنده تصور میکند که ماشینی که به شما میفروشد ده میلیون ارزش دارد و بعد از معامله متوجه میشود که ارزش آن پانزده میلیون تومان است. این کلاهبردای و تقلب نیست. در این معامله میتوان از خیار غبن استفاده کرد و با صدور اظهارنامه به دادگاه رفته و تنفیذ فسخ را درخواست کرد.
اسقاط کافه خیارات
عبارتیست که انتهای اغلب قراردادها آمده و اگر فرد آن را امضا نماید، حق استفاده از خیارات برای فسخ از وی سلب میشود. اگر واژگان فاحش و اوحش به همراه اسقاط کافه خیارات آمده باشد، امکان رفتن به دادگاه و درخواست تنفیذ فسخ وجود دارد. وقتی تفاوت زیاد باشد و این دو واژه نیز ذکر نشده باشد؛ میتوان آن را در دادگاه مطرح کرد.
خیار مجلس
قانون پیشبینی کرده که وقتی در یک جلسه، معاملهای را انجام میدهیم، وقتی که هنوز از جلسه متفرق نشدیم و ناگهان منصرف شدیم، این انصراف را اعلام میکنیم اما طرف مقابل قبول نمیکند. به دادگاه رفته و مسئله را شرح میدهیم که دادگاه، افراد حاضر را به عنوان شهود فرامیخوانند. در واقع در ابتدا شفاها فسخ را اعلام میکنیم و در صورت نپذیرفتن طرف مقابل، آن را به دادگاه مطرح میکنیم. در اینجا اگر شاهدی نبود، پس سندی وجود ندارد و امکان فسخ نیز از بین میرود.
قسم
در حال حاضر، با اینکه دادگاه همانند قانون پیشبینی کرده، اعتبار قسم برای اثبات یک امر حقوقی کار سختی است. مثلا دو دوست باهم برای کارکردن به شهر دیگری میروند. بعد از مدتی، جسد یکی از آنها پیدا میشود. بستگان او از شخص دوم شکایت میکنند. در این موقعیت، تنها قسم است که میتواند موضوع قتل را ثابت کند. اگر 50 نفر و یا 5 نفر هرکدام 10 بار قسم بخورند که شخص دوم مقتول را به قتل رسانده، حکم قصاص صادر میشود. با این حال، اگر حکمی به این قسمها استناد کند، رئیس قوه قضاییه آن را تایید نمیکند.
عدله اثبات
تلفن، اینترنت، عکس و صدا نمیتوانند سند محسوب شوند. ما برای ثابت کردن امور، عدله اثبات داریم که مهمترین آنها، اقرار شخص است. اقرار شرایط خاص خود را دارد. شخص اقرار کننده، باید عاقل و بالغ باشد. اگر کسی در اثر اجبار، اکراه و شکنجه اقرار کند، صحیح نبوده و ضمانت اجرا ندارد. اصل بر صحت اقرار است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. اگر متهمی که اقرار میکند، در دادگاه عنوان کند که شکنجه شده، باید آن را ثابت کند.
از دلایل دیگر اثبات جرم، شهادت شهود است. شهود باید عادل باشند. عادل کسی است که گناه کبیره نکرده باشد و نسبت به گناه صغیره اصرار نشده باشد. قاضی باید به صحت شهادت دقت کافی را داشته باشد. صدای ضبط شده یا عکس نمیتوانند دلیلی محکمه پسند باشند چون صدا میتواند تقلید و عکسها میتوانند فتوشاپ شده باشند. قاضی تنها میتواند این اسناد را تطبیق داده و بررسی کند.
اماره
اماره به معنای نشانه و دلیل است که به دودسته قانونی و قضایی تقسیم میشود. طفلی که از زن و شوهری به دنیا میآید، منتسب به شوهر است و اگر مرد ادعا کند که بچه برای او نیست، باید این را ثابت کند. این یک اماره قانونی است. در ماده 35 قانون مدنی، اماره ای به نام اماره مالکیت وجود دارد که میگوید تصرف به عنوان مالکیت، دلیل بر مالکیت است. مثلا در روستاها باغی در اختیار فردی قرار دارد که ادعای مالکیت دارد اما سندی از آن ندارد. در اینجا تصرفات شخص ملاک است که طبق آن سند صادر میگردد. اماره قضایی تشخیص و علم قاضی است. اینکه آیا عکس و فیلم میتواند به عنوان دلیل و نشانه تلقی شود یک اماره قضایی است. مثلا فرض کنید فردی در شمال شهر خانه بزرگی دارد و ادعا میکند که شخصی سالها در خانه او سرایدار است و در حال حاضر محل را ترک نمیکند. به دادگاه برای بیرون کردن او دادخواست ارائه میدهد. از سویی دیگر، سرایدار ادعا میکند که اتاقی را از صاحب ملک اجاره کرده است و ادعای مستاجر بودن دارد. اما نه شاهد و سندی دارد، نه اینکه مالک اقرار میکند. در این موقعیت، قاضی فرض را بر بعید بودن این امر میگذارد. چه دلیلی وجود دارد که شخص متمولی در شمال شهر، یک اتاق را به فردی اجاره دهد؟ بر این اساس به این نتیجه میرسد که حرف مالک درست است. قاضی باید با قرائن و شواهد، شبیه به این مسئله، به علم برسد. اگر هم حرف سرایدار درست باشد، نیاز به اثبات دارد.
خیار تدلیس
به معنای فریب در معامله است. در کنار اسقاط کافه خیارات به طور معمول به جز خیار تدریس ذکر میشود. چرا که اگر قید هم شود، باز هم برای فسخ قابل قبول خواهد بود. از مصداقهای این فریب پنهان کردن عیوبی است که گفته میشود صحیح و سالم است و عیبی ندارد. خیار عیب میتواند زیر مجموعه خیار تدلیس باشد. در خیار عیب، فروشنده عیب را به زبان نمیآورد و اگر به زبان آورد، عیب را به وضوح بیان میکند. اما در خیار تدریس، شخص، طرف مقابل را فریب میدهد و مال را بدون عیب نشان میدهد. برای مثال در فروشگاهها، با نور و شرایط محیطی، محصول به شکل دیگری جلوه داده میشود. ولی زمانی که محصول به خانه برده میشود، با واقعیت کالا روبرو میشود. این بحث یک خیار تدلیس است. طبق قانون، تدلیس عملیاتی است که موجب فریب طرف مقابل شود.
همچنین بخوانید: عقود در قانون به زبان ساده برای تنظیم قرارداد حقوقی مشارکت در ساخت
خیار تبعض الصفقه
فرد جنسی را خریداری میکند که بخشی از آن برای شخص دیگری است. مثلا ملکی به شما فروخته شده و بعد از مدتی متوجه میشوید که از شش دانگ، یک دانگ به نام شخص دیگری است و بدون اجازه او به شما فروخته شده است. خریدار به دلیل عدم اطلاع از این موضوع، میتواند معامله را فسخ نماید.
شروط ضمن عقد
در قراردادها و انواع عقود، میتوان شرط و شروطی برای تکمیل و تبصرههایی برای تعدیل آن عقد اضافه کرد. مثلا وقتی قراردادی با شخصی بسته میشود و احتمال آن میرود که آن شخص به تعهدات خود عمل نکند. اگر تمام بخشها و جزییات به طور شفاف بیان شود، مشکلات کمتری به وجود میآید.
قانون، شروط ضمن عقد را به دو دسته تقسیم کرده است. شروط صحیح که شامل هر شرطی میشود که خلاف قانون و اخلاق حسنه نباشد. مثلا هزینه در موعد مقرر پرداخت نشده، پس معامله فسخ است. شروط باطل که خود به دو دسته تقسیم میشود. شروط باطلی که خود باطل است و موجب بطلان عقد میگردد و شروط باطلی که خود باطل است ولی موجب بطلان عقد نمیگردد. شرط باطل درواقع ساختار عقد را غلط میکند. برای مثال معامله با محجور که از بنیان اشتباه است. یا فرد در وصیت خود تمام اموالش را به همسرش میبخشد. در وصیت که یک قرارداد حقوقی است، تا یک سوم اموال نافذ و صحیح و دو سوم باقی مانده غیرنافذ است. ورثه اگر به این وصیت راضی نباشند، باید از دادگاه بطلان این وصیت را بخواهند.
شروطی که باطل هستند و باعث بطلان عقد نیز میشوند، خلاف مقتضای ذات عقد هستند. مثلا مالی که برای شخص دیگری است به فروش برسد، اما فروشنده مالک نفع آن باشد. ذات عقد اجاره این است که منافع مالی به کسی اجاره داده میشود و در مقابل پولی دریافت میشود. در اصل هردو طرف منفعتی خواهند برد.
عقد نکاح آثاری دارد که مهمترین آنها اثر تبادل است. اگر ما در آن شرط کنیم که زن و شوهر هیچ رابطه زناشویی نداشته باشند، در این شرط عقد برقرار است ولی شرط گذاشته شده ذات عقد را خدشه دار کرده و آن را مختل میکند. قانون این شرط را باطل میداند و باعث بطلان عقد نیز میشود. اگر توافق به بچه دار نشدن انجام دهند، این خلاف اقتضای ذات عقد نیست.
از شروط باطل مشخص نکردن زمان است. برای مثال فردی خانه خود را میفروشد و هر زمان که خواست بتواند حق فسخ داشته باشد. این شرط باطل است و عقد را نیز باطل میکند. اگر به عقل هم رجوع کنیم، شروطی که به اساس عقل لطمهای نزده و خلاف قانون و شرع نیست؛ صحیح است.
بعضی از شروط باطل هستند اما عقد را باطل نمیکنند. برای مثال فردی خانه خود را به شما فروخته است . شرط میکند که ثمن معامله را بعد از پایان جنگ و یا بعد از تغییر حکومت دریافت کند. این یک زمان نامشخص است. و یا مثلا فردی خانه خود را به شما فروخته اما به شرطی که هیچوقت در تصرف شما قرار نگیرد. این امکان ناپذیر است. اما عقد را از بین نمیبرد. فردی خانه خود را به شما فروخته به شرط آنکه شما مواد مخدری جابهجا کنید و یا فردی را به قتل برسانید. این شرط اگر انجام نشود و برای فسخ به دادگاه ارائه شود، قطعا رد خواهد شد. در واقع شرطی است که فایده عقلایی نداشته باشد. مثلا من خانهام را به شما میفروشم به این شرط که دور میدان آزادی بدوید!
شرط باید امکان انجام داشته باشد. فرد اگر تعهدی میدهد، باید توان انجام آن را داشته باشد. اگر توان انجام آن تعهد وجود نداشته باشد، هرچند که شرط شده است، شرط باطل است. مثلا من خانه خود را به شما میفروشم اگر برای من از دریای عمان صدف خاصی بیاورید!
کار هرچقدر هم که کوچک باشد، حتی اگر روی آن نام توافق نامه گذاشته شود، یک عقد است. در کنار آن باید شروط باطل نداشته باشد.
فلسفه داوری
یک پرونده ممکن است سالها طول بکشد. در داوری باید دقت شود تا بر عهده شخصی قرار بگیرد که مورد تایید باشد. داور باید بتواند از متخصصان مختلف، در کار خود استفاده کند. این امکان وجود دارد که دو طرف دعوی از دادگاه تقاضای داور بکنند. به این شکل که یک داور خواهان، یک داور خوانده و یک داور به عنوان سرداور دادگاه مشخص میشود.
در اختلافات زن و شوهر، قانون حمایت خانواده داوری را برای قاضی الزام کرده است. هدف قانون گذار از این کار این است که فورا حکم طلاق اجرا نشود و شاید دو نفر داور بتوانند اصلاح ذاتالبین کرده و زن و شوهر به سازش برسند. زن و شوهر داور خود را که میتواند از اقوام باشد، تعیین میکنند. به ندرت این جلسات داوری باعث سازش میشود. داورها هم عمل خود را مکتوب میکنند و نتیجه را اعلام میکنند. قاضی با این رای داوری میتواند حکم طلاق را صادر کند.
اگر در قرارداد شما ارجاع اختلاف به داوری ذکر شده باشد، شما داوری را پذیرفتید و تحت هیچ شرایطی نمیتوانید به قاضی مراجعه کنید. حتی اگر دعوی مطرح کنید؛ وکیل بگیرید و هزینه کنید، دادگاه به استناد همان بند ارجاع به داوری، قرار رد دعوی را صادر میکند. اگر داوری را انتخاب میکنید، باید بسیار دقت کنید.
وقتی داوری انتخاب شد و داور تعیین شد، بعضا سه حالت اتفاق میافتد.
1- شخصی داور مرضیالطرفین تعیین میشود. درواقع دو طرف این شخص را قبول دارند و این شخص در همه مراحل داوری میکند. میتواند رای دهد و جریمه مشخص کند. اجرای حکم داور بر عهده قوه قضاییه است. وقتی داوری رای داد، از طرف دادگاه و قوه قضاییه به طرفین ابلاغ میشود. اجرای احکام دادگستری، اجرای حکم داوری را برعهده میگیرد.
2- هر فرد میتواند یک داور انتخاب کند. پس باید داور سومی هم انتخاب شود تا تعداد داوران به فرد برسد. ممکن است نفر سوم یک شخصیت حقوقی باشد. مثلا نظام مهندسی یا یک شرکت خاص. این سه نفر باید در قرارداد این داوری را پذیرفته و امضا کنند. بعد از پذیرفتن، این سه نفر قاضی هستند و زمانیکه حکمی صادر کردند، افراد باید به آن حکم تمکین کنند. داوران سه ماه از زمان ارجاع مهلت دارند تا داوری بکنند. اگر در این فرجه داوری صورت نگیرد و بعد از آن انجام شود، هرکدام از افراد میتوانند حکم داوری را باطل کنند.
3- وقتی افراد در قرارداد؛ حل اختلاف را به داوری سپردند اما داوری را انتخاب نکردند، یک طرف داوری را معرفی میکند اگر طرف مقابل تایید نکرد، باید داور خود را تعیین کند. تعداد داورها باید فرد باشد. اگر شخص داور خود را معرفی نکرد و داور مرضیالطرفین هم مشخص نشد، به دادگاه مراجعه کرده و دادگاه داور را تعیین میکند.
داور در مسائل تخصصی وظیفه دارد تا با هزینه متقاضی تعیین کارشناس کند. سپس با استناد به گفته کارشناس نظر داده میشود. اگر قاضی داور را تعیین کند؛ باید داور را بشناسد و فردی امین باشد. اما در کارشناسیها اینطور نیست. اگر دلایلی بر خلاف داور وجود داشته باشد، میتوان ابطال رای داور را خواست. برای داوری قردی را انتخاب کنید که فریب نخورد.
در داوری باید مشخص شود که موضوع قرارداد چیست؛ تعهد طرفین کدام است و چه کاری باید انجام میشده است. امکان قرار دادن زمان برای داوری وجود دارد اما نباید داور را تحت فشار قرار داد.
اگر رای داور ابطال شد، قاضی وظیفه رسیدگی به آن را دارد و داوری منتفی خواهد شد. اگر رای داوری مشکلی داشته باشد، امکان ابطال رای داور با ارائه مستندات وجود دارد. برای مثال در مدت زمان سه ماه داوری نکرده است. و یا اینکه از کارشناس متخصص استفاده نکرده است.
همچنین بخوانید: آموزش حقوق مشارکت در ساخت
به طور خلاصه، در شروط ضمن عقد چه چیزهایی باید ذکر شوند؟
هر قرارداد، ساختاری دارد. در کنار آن ساختار شرایطی نیز، پیشبینی میشود. برای مثال، یکی از شروط ضمن عقد مدت زمان آن است. شما در قراردادهای پیمانکاری تعهد میکنید که ملک در ده واحد به مدت 20 ماه ساخته شود. اگر این زمان ذکر نشود به ضرر کارفرماست. شرط زمان شرطی است که باید مشخص شود ولی اگر نشود عقد را باطل نمیکند. قرارداد بدون زمان شدنی است اما درفسخ عدم وجود زمان باطل است.
در قراردادها؛ ضمانتهای اجرا بسیار مهم است که باعث میشود تا طرفین ملزم باشند به تعهدات خود عمل کنند. ما در قراردادی 100 بند داریم. امکان قرار دادن وجه ضمانت برای هر 100 بند وجود ندارد. باید ساختار این بندها مشخص شود. یک وجه ضمانت کلی قرار داده شود و بین بندهای مختلف تقسیم شود. مثلا شما تعهد کردید که در مدت زمان 6 ماه جواز بگیرید. اما 6 ماه تا یکسال زمان برده است. باید این بند در قرارداد ذکر شود که اگر مشکل اداری پیش آمد، شما مسئولیتی در پرداخت جریمه نداشته باشید.
فردی با پیمانکاری برای ساخت یک مجتمع قرارداد بسته است. پیمانکار مکلف بوده که 6 ماهه جواز را گرفته و طی 24 ماه آن را بسازد. در یکی از بندها آمده بود که اگر تا 6 ماه جواز گرفته نشد، کارفرما حق فسخ دارد. کارفرما به همراه پیمانکار بعد از 6 ماه به شهرداری رفته و متراژ زمین را افزایش میدهد. 13 ماه بعد از قرارداد، کارفرما اظهارنامهای ارائه میدهد کهپیمانکار در مدت زمان 6 ماه جواز را نگرفته و تقاضای فسخ به استناد بند مذکور را کرد. در صورتی که قانون میگوید فسخ امری فوری است. و این مدت زمان گذشته از 6 ماه، فوری محسوب نمیشود.
در قانون مسئولیت مدنی 2 قاعده تقصیر و تعمد وجود دارد. وقتی شما عمدا خلاف میکنید و یا سبب بروز خسارت میشوید، قاعده تقصیر؛ و وقتی نیت پلیدی ندارید و براثر بیمبالاتی خسارتی وارد میکنید، قاعده تعمد است.