دفتر زندیگان-محمد رضا نیکبخت
کلوپ معماران و سازندگان برای تهیه جلد نخست تاریخ شفاهی ساخت و ساز معاصر ایران از معماران معاصر ایران سوالهایی پرسید که برای واکاوی، تجزیه و تحلیل و انتخاب دفاتر معماری برای انجام پروژه ها تا حدی پشت پرده روند کار معماران را نشان میدهد. سازندگان ساختمانهای بخش خصوصی و مالکان برای طراحی پروژه ناگفته های معماران را در این بخش میبینند. یکی از این معماران حرفه ای محمد رضا نیکبخت بود که قسمتی از مصاحبه با وی را میخوانیم.
جلال حسن خانی:
یک پروژه چه فرآیندی را در دفتر شما از ایده و طرح اولیه تا مرحلهی اجرا طی میکند و شما در چه قسمتهایی از آن نقش دارید؟
محمد رضا نیکبخت:
مورد به مورد متفاوت است. ما به جهت تجربه در پروژه های مسکونی، به یک شکل به آنها وارد میشویم و در پروژه های غیرمسکونی موضوع قدری متفاوت است. از کسی که پروژهای را به ما معرفی میکند اطلاعات سایت و نقشهبرداری را میگیریم. تیمی به منظور عکسبرداری و فیلمبرداری به محل پروژه اعزام میشود و موقعیت، همسایگیها و عوارض مجاور مشخص میشود. سپس تقاضا میکنیم که برنامه ی طرح را به ما بدهند.
اگر نیازمند اصلاح باشد، آن را اصلاح میکنیم و پیشنهادهای خودمان را ارائه میکنیم. در همین حین قرارداد را تنظیم و پیشنویس آن را ارسال میکنیم. معمولاً پس از یک جلسه و گفت وگو با کارفرما، قرارداد منعقد میشود و طراحی را شروع میکنیم.
معمولاً سعی میکنیم در لحظه ی اول کار مطالعات عقلانی و منطقی طرح را پیش ببریم و مطالعات مقدماتی همچون دسترسیها و موقعیت نورگیری و … را میسنجیم. بنا به مورد، اگر پروژه پتانسیل آن را داشت که از مسیر کانسپت وارد پروژه شویم، از آن طریق کار را شروع میکنیم. اما گاه پروژه، ذاتاً پروژه ی کانسپتچوالی نیست، که در این موارد از مسیر دیاگرام معماری و یا بسترهای معماری وارد میشویم.
به هرحال، تلاش میکنیم که در مرحله اول خیلی «هنرزده» نشویم و به بخشهای هنری، پس از شکل گیری استخوانبندی پروژه ورود میکنیم، به ویژه در پروژه هایی که چهره کانسپتچوال ندارند. آنهایی که قدری فرمال و حجمی ترند، از همان ابتدا بحثهای کانسپتچوال و مفهومی را طرح میکنیم .
جست وجو میکنیم که ببینیم چه نکاتی را میشود به عنوان وجوه پروژه مطرح کرد و تیمی برای آن تجهیز میشود.
در بخش فاز یک، معمولاً افراد زیادی روی پروژه کار نمیکنند و تنها من و یکی از همکاران دفترکه مدیر آن پروژه است، کار را پیش میبریم.
هرچه که جلوتر میرویم به تعداد نفرات اضافه میشود تا وجوه دیگر و سطوح مختلف را کار کنند. در نهایت، رفت وبرگشتی با کارفرما انجام میشود و از این طریق است که بحث و گفت وگوها شکل میگیرد. طرحی که نتیجه این روند است، به شهرداری و آتشنشانی و… میرود
. پس از عبور از این مرحله، مشاوران همکار در زمینه های سازه، تأسیسات و برق به پروژه اضافه میشوند و طرح به فاز دو میرسد.
سیستم سازی
– سیستم سازی در کسب وکار دفاتر معماری به صورت عام چگونه اتفاق میافتد و شما به صورت خاص چه برنامه ای برای این موضوع دارید؟
مدیریت دفاتر معماری
اصولاً این وجه در معماری یک خلأ است. چون در دانشگاههای ما هیچ درسی پیرامون این موضوع تدوین نشده است و در دانشگاه تنها یک واحد به نام مدیریت تشکیلات کارگاهی داریم. اما واحدی در جهت مدیریت دفاتر معماری تدریس نمیشود.
دفاتر معماری معمولاً خیلی به صورت حادثه ای شکل میگیرند، به این معنا که در شکل گیریشان برنامه ریزیهای مقدماتی وجود ندارد.
. در بهترین حالت، کسی که تجربه ای دارد میتواند یک دستورالعمل در این زمینه ارائه دهد و برای فرد تازه وارد که میخواهد دفتر معماری تأسیس کند پیشنهادهایی برای ورود به محیط کار داشته باشد.
شکل بهتر موضوع این است که فردی در بدو تأسیس دفتر، تحت عنوان مدیر مشاور سیستم اختیار شود که تا به حال من چنین کاری را در دفاتر ندیده ام. دفاتر معماری را خیلی نمیشود تابع یک انتظام صریح و قاطع کرد؛ زیرا هر پروژه، مورد به مورد، دستورالعمل متفاوت میطلبد.
در پروژه ای ممکن است روی فاز یک چندین برابر زمان فاز دو آن وقت گذاشته شود و در پروژهای دیگر برعکس. چون عواملی که در تبیین و تعریف پروژه نقش دارند بسیارند. البته شاید تا حدی بتوان تعریفی برای سیستم پرسنلی و گردش کاری در دفتر ارائه کرد.
ما هرگز نتوانستیم اطلاعات سازماندهی طراحی یک پروژه را برای پروژهای دیگر استفاده کنیم. زیرا یک پروژه ممکن است نیروی خیلی زیادی بخواهد و پروژهای دیگر نیروی کمتر. ممکن است پروژه های فاز یک غنی ای و پروژهای دیگر فاز دو قابل توجهتری داشته باشد.
اگر پروژه در قالب مسابقه باشد، مورد آن متفاوت میشود. یا حتی پروژه ای سودآوری زیادی دارد و پروژهای دیگر ارزش سرمایه گذاری بالایی دارد؛ هرکدام شرایط خاص خود را دارند. هر پروژهی جدیدی، گویی که همین لحظه زاده شده است.
درست است که در آن توانسته ایم از تجارب خود استفاده کنیم، ولی هرگز نتوانسته ایم اطلاعات پروژهای را به پروژه ی دیگری وارد کنیم. حتی پیش آمده که نتوانسته ایم از اطلاعات دو پروژه همزمان، با موقعیت و حتی اندازه ی یکسان، برای یکدیگر استفاده کنیم.
دوست دارم یکبار این را تجربه کنم تا ببینیم اصلاً قابلیت این موضوع وجود دارد یا خیر. در مواردی حتی کارفرما هم از ما خواسته، اما ما نتوانسته ایم که یک تکرار را انجام دهیم. تهِ دلمان هم به این موضوع علاقه مند نبودهایم، فقط خواسته ا یم بیازماییم و در نهایت هم به این نتیجه رسیده ایم که این موضوع امکانپذیر نیست.
خیلی عوامل در پروژهها تأثیرگذار است، به هرحال هر دفتری برای خود یک سیستم خاص تعریف کردهاست. به قول یکی از کارشناسان، فردی در کوچه در حال بازی کردن با توپ است و کسی می آید و می گوید پاس بده و او هم این کار را میکند، میشوند دو نفر و یکی دیگر می آید و سه نفر میشوند. کم کم به تعداد آنها اضافه میشود، تا جایی که میتوانند دروازه بگذارند و فوتبال بازی کنند.
این سیستم بدی نیست و به نوعی برای خود تعریف شده است که بدون برنامه ریزی اولیه شکل بگیرد. اتفاقاً ممکن است بازی خوبی هم کنند، ولی هیچ برنامه ریزی اولیه ای برای آن
نکرده اند.
ما روزی که دفتر را تأسیس کردیم برنامه هایی برای آن داشتیم؛ اما برای آن افق 20 ساله و 30 ساله ندیده بودیم. زیرا برای یک جوان 25 سالهای که تازه کار را شروع کرده چه افقی از 70 سالگی را میتوان با این شرایط متلاطم پیش بینی کرد؟
– در دراز مدت اگر بخواهیم مجموعه ای از کارهای شما را کنار هم بگذاریم، حلقه ی اتصال و دید از بالا را در پروژههای خود چگونه کنترل میکنید؟ آیا حلقه ی اتصالی در پروژههای شما دیده میشود؟
این موضوع را بهتر است کسانی که نقد میکنند بگویند، ولی شاید بتوان موضوع بستر و زمینه را فصل مشترک تمامی پروژه ها دانست.
اصولاً ما نسبت به این موضوع حساسیم و بستر و زمینه اهمیت زیادی برای ما دارد. زمینه های فرهنگی، اجتماعی، فیزیکی، شهری، محلهای، منطقهای، تاریخی، جغرافیایی، اقلیمی و هر آنچه که مربوط به آن است.
تلاش میکنیم حتی المقدور به نحوی، دانه متعلق به همان خاک باشد و در آن رشد کند. البته بعضی اوقات هم ممکن است به دلایلی از خط خارج شود.
شما وقتی 5 پروژه دارید، روی هر 5 مورد تسلط پیدا میکنید. اما وقتی تعداد پروژه ها به عدد 30 میرسد، بالاخره ممکن است یکی دو تا از آنها به دلایلی، نه لزوماً توانایی خودمان، فاصله بیشتری از تقاضا گرفته باشد. در 200 پروژه، دیگر ممکن است شش-هفت پروژه فاصله بگیرد. ممکن است رابطه با کارفرما دچار مشکل شود، موقعیت مکانی پروژه مناسب نباشد و یا عوامل دیگری که بر این موضوع تأثیرگذار است مناسب نباشند؛ به همین جهت در این نخ تسبیح برخی هم ممکن است بیرون تسبیح بیفتند.
– آیا پروژهای وجود دارد که بیشتر منطبق با ایده آل های شما باشد؟
بله، بخش عمده ای از آنها به این شکل بوده است. ولی برخی از آنها هم بوده که ترجیح داده ایم حتی در سوابق کاری هم قرار ندهیم.
پروژه نگاران که در خیابان مقدس اردبیلی انجام دادیم در لحظه، خیلی تطبیق داشت و همان اتفاقی بود که فکر میکردیم باید بیفتد و افتاد. پروژه نیاوران که کاملاً عین به عین رخ داد، یا پروژه فودکورت باشگاه انقلاب و پروژه چلبی اوغلو. بسیاری از پروژههای مسکونی هم هست که تابع ایده آل های ما بود. بعضی اوقات اسامی آنها را فراموش میکنم. اما تقریباً در 70 % موارد آن اتفاقی افتاد که میخواستیم.30 % موارد بود که فاصله میگرفت و برخی از آنها هم خیلی فاصله گرفت.
برای مطالعه کامل این مصاحبه به جلد اول کتاب تاریخ شفاهی ساخت و ساز ایران مراجعه کنید.
تهیه شده در واحد تحقیق و توسعه کلوپ معماران و سازندگان