رضا دانشمیر را از همان سال های دانشگاه میشناختم. برای من شخصیتی منحصر به فرد و با دانش بالا است. به خاطر دارم برای اولین بار در دوره ای که در دانشگاه ما تدریس میکرد، دانشجویانش در مورد او و شخصیتش بسیار صحبت میکردند؛ شخصیتی آرام، جدی و آگاه به مسایل روز جریانهای معماری.
یکی از سال بالایی های ما تز ( دفاعیه سال آخر ) خود را با دانشمیر به عنوان استاد راهنما گذرانده بود و ارتباط نزدیکی با او داشت. در آن دوره من و یکی از دوستانم که هر دو سال دوم ( ترم 3 و 4 ) بودیم، چندین هفته تمام وقت به او کمک میکردیم تا شاید از طریق او بتوانیم چیزی یاد بگیریم. بخاطر دارم که به همراه این دانشجوی سال بالایی ( محمد قربانی ) صدها ماکت از جنس مقواهای جعبه ی شیرینی میساختیم.
روز دفاع ارائه بی نظیری توسط محمد قربانی انجام شد و ماکت های اتود و نهایی و قاب های کلاژ او از سالن دفاع تا راهرو دانشگاه رفته بود. دانشمیر در همان سال ها ( سال های 1380 و 1381 ) اعتقاد داشت که اگر لازم است یک ساعت سخنرانی یا صحبت در مورد موضوعی تخصصی در حوزه معماری داشته باشید، بایستی ده ها ساعت مطالعه حتی با وجود اشراف کامل به موضوع داشته باشید.
جمله ای منتسب به وی را هیچ گاه از یاد نمیبرم:
“چیزی که من میدانم و شما نیز میدانید، اطلاعات نیست! اطلاعات چیزی است که من میدانم و شما نمیدانید.”
در سال 1381 روزی به مقاله ای به نام ” فضای تهی ” به قلم رضا دانشمیر، در مجله ی معماری و شهرسازی برخوردم. ارائه مقاله و عکس های عجیب آن مرا وادار به مطالعه ی آن کرد. در تک تک جمله های این مقاله دنیایی از اطلاعات بود. مطالب با دقتی خاص و وسواس گونه در کنار هم قرار گرفته بودند. جالب است که در مقاله فضای تهی، از مفاهیمی یاد شده است که بعد از گذشت 15 سال هنوز در قالب جداول ایده توضیح پروژه هایش دیده میشود.
آن زمان شنیدم این مقاله از دانشمیر بعد از چند سال مطالعه مستمر، از چکیده ی آن مطالعات هدفمند و زنجیروار او نوشته شده است. او و کاترین اسپریدونف جزو اولین تئورسین و نویسنده هایی بود که از موضوعاتی مانند نقاشی، مجسمه سازی و هنر مفهومی در دنیای معماری استفاده میکردند.
زمانی که از طریق تلگرام وی را دعوت به مصاحبه کردم ایشان پاسخ مثبت به من دادند. در روز مقرر که به دفتر شان در جمشیدیه رفتم با ویلایی با حیاطی پوشیده از گل های دلپذیر مواجه شدم. به محض ورودم به سالن اصلی آتلیه با شرکتی پر انرژی و پرسنلی مشتاق روبرو شدم. ماکت های فراوان و کتاب های کمیاب به زبانهای مختلف در قفسه ها خودنمایی میکرد.فضای دفتر پر نور و منظم بود و اتمسفری دلپذیر داشت.
همیشه کارهای اورا در مجلات معماری و مسابقات دنبال میکردم و شدیدا شیفته ی ملاقات حضوری با وی بودم. مردی متفکر، جدی اما متواضع و با آرامشی مثال زدنی! خیلی شمرده صحبت میکرد. قبل از جلسه نگران بودم نوع سوالات با دیدگاه های وی متفاوت باشد ولی خوشبختانه فضای خوبی بر جریان مصاحبه حاکم بود و جلسه ام با او به خوبی پیش رفت. اواسط مصاحبه همسر ایشان، خانم کاترین اسپریدونف نیز وارد اتاق شد و به ما پیوست.
دانشمیر را ممزوجی از اطلاعات منحصر به فرد، پیگیر مستمر یک روش کار در طول سال های متمادی و فوق العاده دوست داشتنی یافتم. ایشان شخصیتی کاریزماتیک دارد که هرکس با وی صحبت کند، تا مدت ها اتمسفر صحبت های او و لحن کلامش را از یاد نخواهد برد، من نیز از این قاعده مستثنی نبوده ام.
مصاحبه ی ما حدود 2 ساعت به طول انجامید. مصاحبه ی بعدی را نیز از مدت ها پیش با ایشان تنظیم کرده بودم. پس از مصاحبه نیز چندین بار تلفنی با ایشان مفصل گفتگو کردم و حتی قبل از شروع بعضی از مصاحبه ها، در مورد نحوه ارائه کتاب مفصل صحبت میکردیم.
در معرفی نسل جدید مدیا و نحوه پیشبرد کتاب کمکها و راهنماییهای دانشمیر همواره در مواردی که با مشکلاتی روبرو میشدم کمک کرد تا این پروژه به اتمام برسد.