داستان مصاحبه با فرزاد دلیری:
مصاحبه با مهندس دلیری در دفتر شخصیش در ساختمان گروه بام برگذار شد.
برای مصاحبه با وی با تلگرام برایش پیامی فرستادم و پس از موافقت اولیه ایشان روزی برای دیدار اولیه مشخص شد.
آن روز به تنهایی به دفترش رفتم و با رویی گرم مرا به دفترش راهنمایی کرد. انتهای جلسه ای را که در مورد امکان سنجی ترنسفر هوایی به هتل آراز بود را برگذار کرد و در مورد مصاحبه به هم گفتگو کردیم.
گفتگوی سه جانبه دکتر کاووسی، فرزاد دلیری و جلال حسن خانی
روز مصاحبه قرار بود بصورت سه جانبه مابین من(جلال حسن خانی) و فرزاد دلیری و دکتر کاووسی برگذار شود.
به علت عدم حضور دکتر کاووسی در آن زمان در تهران، مصاحبه با وی به زمانی بعد موکول شد.
جلسه در دفتر دلیری برگذار شد و حدود یک و نیم ساعت در حال گفت و گو بودیم.
تصوری که از دلیری داشتم که قبل از خواندن مصاحبه با وی در مجله معمار و پس از خواندن آن مصاحبه دو چیز متفاوت بود. بعد از جلسه مصاحبه درک من از نگرش و رویکرد او باز تعریف شد. فرزاد دلیری را آرام و متواضع یافتم.
بسیار صمیمی و با هوش هیجانی بالا که شاید علت بخشی از موفقیت حرفه ای او ارتباط خوبی است که برقرار میکند.
قبل از شروع جلسه رسمی مصاحبه، در نمایشگر دفترش در مورد برجی که اخیرا در کانادا طراحی کرده بود صحبت کردیم.
این پروژه بلند مرتبه بر اساس قوانین بایستی تاییدیه مشاوران ارشد معماران و شهرسازان را دریافت میکرد که بدون تغییرات کلی موافقت کامل مسئولان را دریافت نمود.
پروژه در قیاس با عمده پروژه های با مقیاس بزرگ که از معماران داخلی و خارجی میدیدم کانسپت خیلی خوبی داشت.
با توجه به این که فرزاد دلیری را با معماری کلاسیک میشناختم انتظار کار مدرن با این پختگی و غنای بصری و نظام معماری را نداشتم.
جالب این است که گروه اقتصادی و مهندسی لوتوس بعد از گذار از ساختمانهایی با روش کلاسیک که موسی پناه طراحی کرده بود چند سالی است که با معمارانی مانند محمد مجیدی و معماران معاصر دیگر کار میکنند.
در یکی از آخرین پروژه ها به نام باغ ایرانی (پرشین گاردن) که تعداد طبقات زیادی دارد و از لحاظ کیفیت و کمیت زیر ذره بین است فرزاد دلیری به عنوان معمار مدرن این پروژه انتخاب شده است.
این پروژه در زمانی که من مشغول به نوشتن این متن هستم در مرحله سقف دوازدهم است.
قسمت اول مصاحبه جلال حسن خانی با فرزاد دلیری:
– شما از چه سالی فعالیت حرفه ای را شروع کردید ؟
+ از سال 1358 و به دلیل اینکه تازه انقلاب شده بود و اوضاع مملکت خیلی نامتعین بود من دو سه سالی فقط کار تاسیسات میکردم و در حدی هم کار تاسیسات میکردم که شاید مجبور شدم تمام کتاب های تاسیسات را بخوانم.
آن موقع هم خیلی ناراحت شدم که چرا من معماری خواندم اما دارم کار تاسیسات میکنم. بعدها متوجه شدم که خیلی مهم است که یک معمار اگر دارد طراحی میکند، تاسیسات برق و مکانیک را که مثل رگ و پی ساختمان است، بشناسد.
باید بدانید که یک ساختمان 20 طبقه ، 4 تا ساختمان 5 طبقه نیست و داکتش با آنها فرق میکند، تاسیساتش با آنها فرق میکند.
این مسائل چیزهایی بود که آن سالها شروع شد، ولی به طور واقعی معماری را از سال 60 یا 61 آغاز کردم.
پیوستگی مسیر تفکرات فرزاد دلیری
– آیا مسیر کاری شما همیشه یک مسیر پیوسته بوده است؟
یا اینکه اگر خودتان به چشم یک سریال به این مسیر بنگرید،کارهای شما دوره های مختلفی داشتیه حالا ممکنه این دوره ها به واسطه تغییرات سبک زندگی باشد یا تغییر سلایق مردم و یا تجارب خودتان . این مسیر آیا پیوسته و خطی بوده ؟
+ ببینید ما یک پروژه ای رو کار کردیم در آلماتی در قزاقستان، که ساخته هم شده، خیلی جالب است.
وقتی میرید آلماتی کار کنید یک جامعه ای بود با یک حکومت کمونیستی فروپاشی شده و یک سری جمهوری های کوچکی به وجود آمده بود.
زمانی که ما رفتیم آنجا طراحی کنیم مثلا یک سری آدم هایی در اثر این تحولات پولدار شده بودند. بعد خانه ی کمونیستی ای نبود که پارکینگ زیرش باشد.
وقتی اولین پارکینگ زیر ساختمان زدیم خیلی خوب آنجا را میخریدند.
همه صاحب ماشین های لوکس شده بودند، اما باید آنرا در خیابان میگذاشتند
چون همیشه این ساختمانها را سری سازی کمونیستی کرده بودند.
تحولات اجتماعی میتواند تاثیر گذار باشد. برای مثال اگر مشتری از طبقه مرفه نباشد شما آپارتمان 400 متری نمیتوانید بسازید باید 80 متری بسازید.
این ها همه تاثیرگذارند، حالا نه فقط در کار ما به عنوان یک معمار بلکه در کار همه تاثیر دارد، اصولا در مد و هنرهای دیگر که اگه دقت کنید در همه اینها
تاثیر دارد و ماهم قطعا این جامعه مستثنی نبودیم، مجبور شدیم جلو برویم.
تغییرات دیدگاه فرزاد دلیری
– آیا نگرش شما نسبت به عرصه معماری در این چند سال گذشته تغییر کرده است؟
+ قطعا! من یک چیز جالب به شما بگویم:
چیزی که من الان فکر میکنم با چیزی که سی سال پیش فکر میکردم، قابل مقایسه نیست.
در آن زمان، من برای یک پروژه یک راه حل داشتم و تصور میکردم بهترین است و خیلی راحت تر کار میکردم، ولی امروز برای یک پروژه 10 راه حل دارم.
گزینه های مختلفی در ذهنم هست و این آدم را وسواس میکنه چون راه حل ها زیاد هستند تصمیم گیری سخت میشود.
بعدها که بیشتر یاد میگیرید، بیشتر میبینید، بیشتر میفهمید که چقدر گزینه ها میتوانند متفاوت باشند.
من همیشه به بچه های دفتر میگویم، در مورد خود من اتفاق این نیفتاده است.
به خاطر اینکه اگر نگرش امروز را داشتم که الان هم طراحی میکردم و همیشه میگویم اگر طراحی میکنید، جوری طراحی کنید که اگر یک روزی از کنار آن ساختمان رد شدید نگویید حیف !
بهترین پروژه فرزاد دلیری
– کدام یک از پروژه هایتان رو بیشتر دوست دارید ؟
+ فکر کنم فیلیپ جانسون بود که گفت : آخرین! آخرین ها رو من بیشتر دوست دارم چون فکر میکنم با افکار امروزم بیشتر سازگار هستند.
– ما همیشه از موفقیت های شما شنیدیم. فرزاد دلیری پیشرو و پیشکسوت در عرصه معماری.
سلبریتیها در هر هنری معمولا موفقیت های حرفه ای رو در رزومه کاریشان قرار میدهند.
من میخواهم ببینم در مسیر حرفه ای تان، آیا شکست یا چیزی که راضی نبودید هم بوده است؟
+ من فکر نمیکنم هیچ شخصی باشد که از همه کارهایی که انجام داده است راضی باشد. شما نمیتوانید بگویید من کارفرمایم را همیشه انتخاب میکنم.
ولی وقتی که شما یک تشکیلات مشاور هستید، مثل همه ی تشکیلات مشاور دنیا، شما یاید کار را بگیرید، کار را انجام بدید.
خیلی از کارهایی که انجام میدهم دوست دارم، هم سوژه برایم جالب است و هم لوکیشن. اما 10 درصد از کارها رو ام به خاطر اینکه مجبوریم آن کار را بکنیم به خاطر اینکه چرخ دفتر بچرخد، و این وجود دارد.
-پس به دنبال منحصر به فرد بودن همه کارهایتان نیستید !
+ بله حتی دفتر آقای نورمن فاستر هم، از قبیل این کارها دارند.
منتهی چیزی که در ایران بد برداشت شده، این است که هر ساختمانی که شما میسازید باید یک اثر هنری باشد.
در شرایطی که ما در ایران داریم، این بنظرم خیلی تفکر خوبی نیست.
ساختمان خوب در شهر تهران
– با توجه به تجربه زیادی که دارید به نظر شما ، امروزه سوال اصلی ای که یک مجتمع مسکونی در شهرهای پرتراکم باید جواب بدهند چیست ؟
یعنی اگر ما بخواهیم بگوییم پروژهای موفق است، اون اولویتی که باید بر اساس آن سوژه را بسنجیم چیست؟
+ من در مورد تهران نمیتوانم پاسخ جامعی ابه این سوال بدهم.
به علت وجود مسائلی که امروزه حاکم شده است.
مثل قیمت زمین، تراکم های بی حساب شهرداری برای طبقات و مسائلی از این دست.
ولی خب قطعا وقتی شما یک محل را برای زندگی تعریف می کنید، این محل باید یک سری خصوصیات رو داشته باشد.
مثلا برای بچه شما باید جای تفریح و بازی داشته باشد، سرانه فضای سبز مناسبی داشته باشه و …
به نظر من همه زمین هایی که دارند ساخته میشوند به اصطلاح Over Load هستند.
یعنی هیچ زمینی با آن ظرفیتی که باید ساخته نمیشود.
برای مثال، به جای اینکه 5 طبقه بسازیم داریم 15 طبقه میسازیم و واقعا اگر شما دقت کنید خنده دار است!
زیرزمین تا -9 ! چه کسی حاضر است 9 طبقه برای پارک کردن رانندگی کند؟
اگر آتش سوزی شد این ماشین به چه شکلی میخواهند بیرون بیایند و چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد؟
زور گویی به زمین
من نظرم اینه که در این سالها اتفاقی که افتاده این بوده که به زمین زور گفته شده است.
یعنی چیزی که ظرفیتش نبوده بارش کردیم.
برای ایجاد درک صحیح از این موضوع،تصور کنید بر روی وانت پیکانی که یک تن بار را تحمل میکند ده تن بار بچینیم.
این چیز درستی نیست. بخاطر همین به آن ایده آل هایی که شما برای یک مجتمع مسکونی خوب میخواهید نرسیدیم.
شاید چندسال پیش میگفتم در تمام دنیا شهرداری ها متولی حفظ حقوق شهروندها هستند، یعنی چه؟
یعنی آقای سازنده ای که کار ساخت و ساز انجام میدهید، اگه 50 واحد میسازدی، حدودا 20 تا ماشین برای پارکینگ مهمانها باید در نظر بگیرید، کاری که در همه جای دنیا انجام میشود.
در خیابان های ما در کوچه ها نمیشود راه رفت. باید آنقدر فضای سبز بتوانید تامین کنید، باید سرانه مجموعه ورزشی استاندارد باشد. اصلا کاری به این چیزها در این سالها نداشتیم.
قسمت بعدی مصاحبه، به زودی در وب سایت کلوپ معماران و سازندگان به آدرس www.arclub.ir منتشر خواهد شد.
تهیه شده در واحد تحقیق و توسعه
کلوپ معماران و سازندگان برتر ایران
مرجع تحلیل، مشاوره و مقایسه صنعت ساختمان